ارشیاارشیا، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 21 روز سن داره

عشق های مامان

4 ماهگی

تو فکر و خیال فراوانم خواهرم شکار لحظه ها کرده         از فکر خسته شدم استراحت میکنم باز خواهرم ول کن ما نیست   عاقا فرصت بده لباسامو مرتب کنم ای بابا     ...
10 ارديبهشت 1393

واکسن پایان 4 ماهگی

امروز 6 اردیبهشت رفتیم واکسنت رو زدن اینبار برعکس دفعه قبل  کلی گریه کردی حتما بزرگتر شدی درد رو بیشتر حس میکنی یا شایدم من پاتو گرفتم بهت برخورد خواستی بگی مگه من بچه ام از آمپول بترسم جلو خانمه آبرو ریزی میکنی پامو ول کن خودم تکونش نمیدم ...
6 ارديبهشت 1393

شیشه نخوردن ارشیا لجباز

امروز 4 اردیبهشت سال 93 هست و شما درست دوهفته است دلت شیشه شیر نمیخواد همه مدلی تقلب کردیم تا سر شیشه ارو بزاری دهنت نشد چنان با زبونت پسش میزنی و نمیخوری اصلا بدت میاد با دکترت صحبت کردیم گفت بچه که عقلش برسه یکی رو انتخاب میکنه و ارشیا باهوشه شیرمادر رو انتخاب کرده وای اگه خدایی نکرده شیشه شیر رو انتخاب میکردی من غصه میخوردم الانم غصه میخورم که شیر کمکی نمیخوری ولی باز دلم خوشه شیرمادر رو بیشتر دوست داری ...
4 ارديبهشت 1393

روز مادر

دیروز روز مادر بود یک روز بیادموندنی برای من آیفرم تمام پولهای عیدیش رو جمع کرده بود وهر روز براشون یه برنامه داشت یه روز میگفت میخوام یه عروسک جدید برا خودم بخرم فرداش میگفت نه یه گاز بزرگ دیدم اونو میخرم یه روز یه چیز دیگه دلش میخواست خلاصه 31 روزاز عید گذشته بود ولی هنوز نمیدونست با 150 هزار تومن عیدیش چیکار کنه تا اینکه دیروز ازمن اجازه گرفت با خاله اش بره خرید رفت و با کادو روز مادر برا من برگشت خوشگل مامان برا من کادو خریده بود اونم نه یکی نه دو تا 4 تا کادو خواهرم میگفت چندساعت طول کشید تا پسند کرد میگفت همه اش از طرف خودمه یکی رواز طرف ارشیا قبول کن دیروز من ازتمام افراد خانواده کادو گرفتم عکس کادوهای آیفر رو فعلا نتونس...
1 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

 ارشیا جونم چند روزه تب داشتی و مریض بودی با بابا بردیمت دکتر گفت سرماخوردی برات دارو نوشت ولی گفت اگر حالش بدتر شد بدید خدا رو هزاران بار شکر تبت بالاتر نرفت ولی چند روز بی حال بودی و اصلا نمیخندیدی دلم کباب میشد وقتی تن تب دارت رو میدیدم دلم میخواست جای تو من تب کنم هرچند منم سرماخوردم شدید ولی حاضرم تب و درد تو  رو هم من بکشم فدات شم ...
29 فروردين 1393

ارشیا بد اخلاق

وقتی ارشیا دوست نداره لباسش رو عوض کنم ولی من عوضش میکنم اینجوری میشه خشنننننن وای وای ...
26 فروردين 1393