دوماه و نیمه گی ارشیا خان
من اینجا یه پسملی خیلی خوفم که مامانی ازم عسک گلفته ...
نویسنده :
لیلا
12:09
خاطره مامان شدن من
سلام عزیزای مامان گلهای زندگیم به هردو عشقم آیفر و ارشیا متاسفانه چند وبلاگی که براتون نوشته بودم به مشکل برخورد یه وبلاگ جدید براتون درست کردم ازاول مینویسم خاطرات شما دوتا دوست داشتنی رو ************* من و بابا روز 7 شهریور 81 پیوندمون اسمونی شد بابایی عشق منه و خیلی دوسش دارم و فکر میکردم دیگه عاشق نمیشم ولی من و بابا روز دوشنبه 10 اسفند 1383 ساعت 8 صبح همراه خاله شهین و خاله رقیه و انا رفتیم بیمارستان ساعت9.5 منو بردن اتاق عمل وقتی بهوش آمدم خاله رقیه گفت لیلا یه دختریه خوشگل گفتم سالمه گفت خوشگل و سالم چقدر تو ماه بود مامانی که بهت میگفتن خوشگلی دلم رفت بغلت کنم ...
نویسنده :
لیلا
9:42